فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به سایر معانی: به دشمن کمک کردن، عهدشکنی کردن، گیر دادن، نارو زدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، گمراه و سپس ترک کردن، از راه به در کردن، (برخلا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسافرت کردن، تبدیل کردن سایر معانی: مبادله کردن، جابه جا کردن، جانشین کردن، داد و ستد کردن، دگرسان کردن، تغییر دادن، (حقوق - در مورد مجازات) تخفیف دادن، رفت و آمد روزانه یا مکرر کردن ( از فو ...
رد کردن سایر معانی: (مسئولیت یا اطلاع قبلی یا توافق قبلی و غیره) انکار کردن، حاشا کردن، ارندان کردن، انکار، نفی [حقوق] رد کردن، انکارکردن، تکذیب کردن، صرفنظر کردن (اقدام وکیل را) غیر مجاز اع ...
انکار کردن، بخطای خود اعتراف کردن، حرف خود را رسما پس گرفتن، گفته خود را تکذیب کردن سایر معانی: (معمولا جلوهمگان) پوزش خواهی کردن، استغفار کردن، توبه کردن، (حرف یا ادعای خود را) پس گرفتن [حق ...
دوباره واگذار کردن، از سطح خارج بداخل نفوذ کردن سایر معانی: پسرفت کردن، پس رفتن، به قهقرا رفتن، عقب رفتن، (به ویژه سرزمین) پس دادن، تفویض مجدد کردن، مسترد کردن، اعاده کردن، طب از سطح خارج بد ...
پس گرفتن سایر معانی: 1- پس گرفتن (چیزی یا حرفی یا ادعایی) 2- پس دادن (چیزی خریداری شده)، پس بردن