[آب و خاک] واچرخند یخچالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] حوضه یخچالی
[زمین شناسی] نظریه کنترل یخچالی
(زمین شناسی) دوران یخبندان، آخرین دوره ی یخبندان (پلیستوسن - طی آن بخش بزرگی از نیمکره شمالی پوشیده از یخ بود)، یخ دوران، عصری :عصری که ی بیشترنیم کره شمالی راپوشانده بوده است [زمین شناسی] ...
[زمین شناسی] سنگهای سرگردان یخچالی تخته سنگهای حمل شده به وسیله یخچال که از سنگ بستر موجود در نزدیکی محل کنونی کنده نشده است.
[آب و خاک] آبرفت یخچالی
[زمین شناسی] آشکوب یخچالی یک تقسیم بندی یا بخش عمده از یک آشکوب یخچالی خصوصاً یکی از چرخه های رشد و از بین رفتن ورقه های یخ پلیستوسن. مثلاً آشکوب یخچالی وینسکانسین. مترادف: یخچالی.
[زمین شناسی] شیاربندی یخساری
[زمین شناسی] تختان یخچالی
[زمین شناسی] نگره یخچالی
[زمین شناسی] ناودان یخچالی یک نوع دره کوهستانی که بوسیله یخچال عریض، عمیق و مستقیم شده است.
سالچینۀ یخساری [زمینشناسی] لایههای ریز رسوبی که در هر سال توسط یخسار نهشته میشود
واژههای مصوب فرهنگستان