در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن سایر معانی: محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن [ریا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیرماند [حملونقل دریایی] وضعیت یدککشی که بهعلت عمود شدن طناب بر محور طولی امکان کژینگی یا واژگونی آن وجود دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
وضعیت یدککشی که بهعلت عمود شدن طناب بر محور طولی امکان کژینگی یا واژگونی آن وجود دارد [حملونقل دریایی]