بنزین، گاز، خود ستایی، بخار، گاز معده، با گاز خفه کردن، اتومبیل را بنزین زدن، گازدار کردن سایر معانی: دما، بخار معده، خوشایند، جالب، (در جنگ) با گاز سمی مصدوم یا مقتول کردن، (پزشکی) گاز هوش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] گاز الکترون دو بعدی تراکم گازی الکترونها در اثر نیروهای الکتروستاتیکی موجود د محل پیوند بین آرسنید گالیم خالص ( GaAs) و آرسنید گالیم آلومینیم خالص ( AlGaAs)که یک فت ( FET) ...
[نفت] تجزیه ی گاز
[نفت] دستگاه تجزیه ی گاز
[سینما] لامپ قوسی گازی
باسیل گاززا (ریز جانداری از جنس clostridium که در زخم نفوذ کرده و در آن تولید گاز می کند)
[نفت] سنگ گازدار
[نفت] ماسه ی گازدار
[خودرو] کروماتوگرافی گازی
[مهندسی گاز] پوششی ازگاز
[معدن] وزش گاز (تهویه)
پایه گازسوز، لوله دیواری که دارای گازسوزباشد