گشتن، چپ نگاه کردن، چشم گرداندن سایر معانی: (با چشم بسیار باز یا از حدقه بیرون زده) نگاه کردن، (از روی کنجکاوی یا تعجب) نظاره کردن، زل زدن، خیره شدن، عینک ایمنی، (در هواپیماهای روباز قدیمی) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، بی ابر، مفتوح، ازاد، روباز، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن، اشکار ساختن، افتتاح کردن، گ ...
تندر زده، رعد زده، گیج، هاج و واج، رعدزده، صاعقه زده، مات، مبهوت، حیرت زده