(جانورشناسی) بزمجه ی مرداب زی (بومی مرداب های آمریکای مرکزی و جزایر کارائیب)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیوانه فرانسوى مابى
[مهندسی گاز] گالن دردقیقه
گلابتون، یراق سایر معانی: کلابتون
تاخت، چهار نعل، چهار نعل رفتن، تازیدن سایر معانی: شتابیدن، تاختن، (اسب سواری) چهار نعل، (به ویژه چهارپایان) گام سریع، تاخت کردن، پیشرفت، سریع کردن، رشد سریع کردن
ضرباهنگ چهارنعل [پزشکی] یافتهای در سمع قلب مرکب از سه یا چهار صدا که به صدای چهارنعل اسب شبیه است
واژههای مصوب فرهنگستان
چهار نعل، چهارنعل روی سایر معانی: رجوع شود به: galop، gallop چهارنعل روی
اسب مخصوص چهار نعل سایر معانی: گالووای (بخشی از جنوب غربی اسکاتلند- امروزه جزو ناحیه ی galloway dumfries)، گاو پرواری گالووای، نوعی تاتوی اسکاتلندی از نژادگالووی [علوم دامی] گالووای ؛ نژاد گ ...
سنگ کیسه صفرا، سنگ صفرایی، سنگ مجاری صفراوی سایر معانی: (پزشکی) سنگ زهردان، سنگ کیسه ی صفرا، سنگ صفرا، سنگ زرداب، سنگ زهره دان
[آمار] نظرسنجی گالوپ
ترساندن، وحشت زده کردن
[برق و الکترونیک] gallium indium arsenide-آرسنید ایندیم گالیم ماده ی نیمه رسانای مرکب سه تایی که به عنوان پوشش کاتد در لامپ های نوری ضرب کننده با حساسیت بالا به کار می رود و در زمینه های پزش ...