[پلیمر] اتصال جوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] خط ذوب
پروتئین الحاقی [زیستشناسی - پروتگانشناسی] ← پروتئین آمیژهای
واژههای مصوب فرهنگستان
منطقۀ گداز [مهندسی مواد و متالورژی] منطقهای از فلز پایه که در سطح جوش ذوب میشود |||متـ . گدازگاه
(تمایل به ایجاد پیوستگی میان احزاب یا دستجات و غیره) پیوندگرایی
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
[شیمی] پخش فعال شده
ریزش، عمل پاشیدن سایر معانی: پاشیدن، آبریزی، ریختن آب (هنگام غسل تعمید)
[عمران و معماری] پخش مویینه [زمین شناسی] پخش موئینه
[سینما] دایره تیرگی - عنبیه باز - افه روزنه ای - دایره ابهام - دایره اغتشاش - دایره نامشخص - دایره اختلال [زمین شناسی] دایره ابهام
[سینما] دایره حداقل اغتشاش - دایره کوچکترین تیرگی
دور ریزى، احاطه