[حسابداری] تجزیه و تحلیل بنیادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] رده ی اصلی
[حقوق] اشتباه ماهوی (یا اساسی) که موجب فسخ حکم در دادگاه بالاتر گردد
[ریاضیات] دنباله ی کامل اصلی
[برق و الکترونیک] ذره ی میدانی بنیادی ذره ی بنیادی یک میدان که در اثر کوانتش آن به وجود می آید .
[شیمی] بسامد اصلی [برق و الکترونیک] بسامد بنیادی 1. کوچکترین بسامد موجود در یک سیگنال الکتریکی، صدا یا ارتعاش مختلط . بسامد بنیادی اساس تحلیل هماهنگی یک موج و برابر با عکس زمان تناوب آن است. ...
[برق و الکترونیک] مدوله ساز مغناطیسی بسامد- بنیادی نوعی مدله سازی مغناطیسی که خروجی آن در بسامد بنیادی تغذیه کار می کند.
[ریاضیات] گروه اساسی
قانون اساسی، قانون پایه [حقوق] قانون اساسی
[ریاضیات] اعمال اصلی
[برق و الکترونیک] زمان تناوب اصلی [ریاضیات] دوره ی بنیادی
[ریاضیات] ناحیه ی اصلی