اعتراض کردن، منفجر شدن، غریدن، محترق شدن، رعد و برق زدن، با تهدید سخن گفتن، داد و بیداد راه انداختن سایر معانی: (فحش یا فرمان و غیره را) با فریاد اعلام کردن، جار زدن، بر خروشیدن، مورد عتاب و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توبیخ، ریل خط آهن، خط اهن، نرده، نرده کشیدن، توبیخ کردن سایر معانی: راه آهن، خط آهن (railroad و railway هم می گویند)، وابسته به راه آهن، میله یا تخته ی افقی نرده (به میله های عمودی می گویند: ...