تونل تماممقیاس [حملونقل هوایی] تونل بادی که در آن هواپیمای واقعی را میتوان آزمایش کرد
واژههای مصوب فرهنگستان
جمع، جمع کل، جمله، حاصل جمع، تام، کلی، مجموع، کل، مطلق، کامل، جمع کردن سایر معانی: سرجمع، تمام و کمال، محض، صرف، جمع زدن، جمع بستن، (به هم) افزودن، سرزدن به، بالغ شدن بر، رسیدن به، (امریکا - ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی