رولباسی، رهبانیت، لباس اسموکینگ سایر معانی: ردای راهبان، قبا، کت بلند، فراک، فراک پوشیدن یا پوشاندن، فراک پوشاندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلع کسوت روحانی کردن سایر معانی: خلع جامه ی کشیشی کردن
(به ویژه کشاورزان اروپا) روپوش کلفت، لباس کار پشمی، رو لباسی کشاورزان، روپوش
لباس، لباس پوشاندن، پانسمانکردن، مزین کردن، لباس پوشیدن، ملبس کردن، جامه بتن کردن، درست کردن موی سر سایر معانی: (جامه) پوشیدن، پوشاندن، پوشاک (به ویژه در اشاره به نوع لباس)، (زنانه) پیراهن، ...
پوشش، رداء، خرقه، جامه بلند زنانه، لباس بلند و گشاد، خلعت، جامه دربر کردن سایر معانی: ردا پوشیدن یا پوشاندن، جامه برتن کردن، جبه، لباس رسمی (قضات و استادان و غیره)، لباس حمام، رب دوشامبر، (ق ...