بزرگراه، شاهراه سایر معانی: (امریکا)، بزرگراه (راه میاندار که چراغ قرمز و ایست و تقاطع ندارد)، شاهراهی که از حق راهداری معاف است [عمران و معماری] آزاد راه - شاهراه - اتوبان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] اتوبان کمربندی،بزرگراه بین شهری کمربندی اگر آزادراه شهرهای سرراه خود را دور بزند آزادراه کمربندی نمایده شده و دارای تمام مشخصات آزاد راه است .
بزرگراه، اتوبان، شاهراه، ابر شاهراه، جاده وسیع سایر معانی: ابر بزرگراه
شاهراه، راه عبور، شارع عام سایر معانی: راه اصلی، گذرگاه عمومی، خیابان (به ویژه اگر اصلی و شلوغ باشد)، معبر
رجوع شود به: expressway
راه شریانی اصلی با مسیر رفتوبرگشت مجزا که در فاصله تقاطعهای غیر همسطح هیچ دسترسی ندارد [حملونقل درونشهری - جادهای] ...
واژههای مصوب فرهنگستان