جِرمگرفتگی [خوردگی] [خوردگی، شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نشست و تجمع ذرات بر سطوح تبادلگر گرما|||[خوردگی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] چسبیدن جانداران دریایی به بدنۀ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نشانۀ ایمنگاه [حملونقل ریلی] نقطهای بین یک جفت خط آهن همگرا برای نشان دادن احتمال برخورد دو وسیله بعد از نقطۀ مزبور ...
[نفت] رنگ ضد خزه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیجِرمگرفتگی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تجمع ریزاندامگانها یا جلبکها یا حیوانات بر سطوح خیس|||متـ . زیستجِرمگرفتگی ...
درشتجِرمگرفتگی [خوردگی] نوعی زیجِرمگرفتگی که در آن تودهای از جانداران مختلف بر روی سطح جمع میشود
[نساجی] گیر کردن نخ به لایه های نخ مجاورش هنگام بار شدن از بوبین
الودگی، کثافت، لوی، نا پاکی سایر معانی: لوک [عمران و معماری] آلودگی [زمین شناسی] آلودگی [بهداشت] آلودگی [خاک شناسی] آلودگی [آب و خاک] آلودگی
نوعی زیجِرمگرفتگی که در آن تودهای از جانداران مختلف بر روی سطح جمع میشود [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
نوعی زیجِرمگرفتگی که در آن زیلایه بر روی سطح تشکیل میشود [خوردگی]
تجمع ریزاندامگانها یا جلبکها یا حیوانات بر سطوح خیس|||متـ . زیستجِرمگرفتگی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
نقطهای بین یک جفت خط آهن همگرا برای نشان دادن احتمال برخورد دو وسیله بعد از نقطۀ مزبور [حملونقل ریلی]
مادۀ پوششی بدنۀ سازههای غوطهور در آب یا در تماس با آن که از چسبیدن و رشد موجودات دریایی بر سازهها جلوگیری میکند|||متـ . پوشرنگ ضدجرم [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّا ...