بیچارگی، بیکسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریشانی، دل تنگی، تنگی، خرابی، ویرانی، تاراج، خرابکاری سایر معانی: مخروبگی، بدبختی، فلاکت، بیچارگی، زاری، درماندگی، مسکینی، بینوایی، غم، اندوه، حزن