اموربیگانگان، امورخارجه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(بازرگانی) سندبهادار خارجی، برات اسعاری خارجی، برات ارزی خارجی
پول خارجی [حسابداری] ارز
[حسابداری] اظهار نامه ارزی
[حسابداری] نرخ برابری ارز، نرخ تسعیر ارز
قشون مرکب از مزدوران خارجی، هنگ بیگانه، سرباز داوطلب در ارتش
کاغذچاپاری نازک
[برق و الکترونیک] ماده خارجی [نساجی] نا خالصی
ماموران کشور در خارج، دیپلمات های خارجی
[برق و الکترونیک] ذره خارجی
[برق و الکترونیک] ماده خارجی
(امریکا) سازمان رزم دیدگان جنگ های برون مرزی