جنگلی که همه یا قسمت عمدۀ درختان آن، برگهای خود را در طول سال حفظ میکنند [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
جنگلی که در اراضی کمارتفاع و کمشیب میروید [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
جنگلی یکپارچه که دستکم یک حوزۀ آبخیز را در بر گیرد و چشمانداز غالب منطقه را تشکیل دهد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
جنگلی که در دامنۀ کوهها میروید [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
جنگلی ناهمسال با درختانی در ابعاد مختلف که تیمار و مدیریت آن به شیوۀ گزینشی انجام میگیرد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
جنگلی که براثر کشاورزی و برش یکسره و جریانهای آبی و وجود تأسیسات، تاجپوش طبیعی خود را از دست داده باشد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...
فرد کارشناس جنگل که مسئولیت ادارۀ امور جنگل را در یک بخش یا شهرستان بر عهده داشته باشد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
روشی برای بازسازی بومسازگان با هدف بازگرداندن کارکرد و پوشش گیاهی اولیه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
عملیات جنگلداری برای دستیابی به کیفیت و کمیت قابلتوجهی از محصول در واحد سطح با استفاده از بهترین فنون جنگلورزی (silviculture) و مدیریت [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگ ...
نوعی مدیریت جنگل با مشارکت افراد و گروههای ذینفع در مراحل برنامهریزی و اجرا [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
عملیات جنگلداری بر پایۀ کار کم و سرمایهگذاری نازل در واحد سطح [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
نابودی جنگل توسط انسان [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]