[برق و الکترونیک] تعادل نیرو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] باز خورد نیرویی
[برق و الکترونیک] تابع نیرو
[حقوق] نافذ، معتبر، مجری، دارای قوت قانونی
[عمران و معماری] تهویه مکانیکی با فشار
[برق و الکترونیک] مسیر نیرو، نیروی هم امتداد کننده
(پیش از آمادگی) وادار به عمل کردن، (قبل از موعد) به کار واداشتن
به زور راه خود را (از میان چیزی) باز کردن
طرحریزی نیرو [علوم نظامی] تعیین اندازه و ساختار و ویژگیها و محل استقرار یگانهای مورد نیاز برای پشتیبانی راهبرد ملی ـ نظامی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] پتانسیل نیرو [برق و الکترونیک] پتانسیل نیرو
[حقوق] به مرحله اجرا درآمدن، رسمیت یافتن، قوت قانونی یافتن، نافذ شدن
[حقوق] در حکم یا به منزله (چیزی) بودن