(مهجور) به واسطه ی فقدان، در فقدان، به خاطر کم داشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترا به خدا، به خاطر خدا، تو را به خدا!
اضافه (بر چیزهای دیگر)، به عنوان پاداش
مثلا سایر معانی: برحسب مثال [ریاضیات] به عنوان مثال، مثلا، برای مثال
(امریکا ـ عامیانه) برای همیشه، ابدی، برای همیشه مال برنده
1- برای تمام عمر، مادام العمر، 2- برای جان به در بردن، برای نجات از مرگ
[کامپیوتر] حلقه FORNEXT.
1- رایگان، مجانی، 2- بدون دلیل، بی خود
به خاطر ایام گذشته، به یاد خاطرات قدیم، به واسطه ی روابط دیرین
لااقل یک بار، اقلا یک دفعه
(عامیانه) به سلیقه ی یا از نظر کسی
تا آنجایی که مربوط به کسی می شود