[ریاضیات] کمیت روان، کمیت سیال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همشار [علوم جَوّ] ویژگی خطوط جریانی که در راستای شارش بیش از پیش به هم نزدیک شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] تابع فوق هندسی متلاشی [آمار] تابع فوق هندسی همشار
[زمین شناسی] واشاریده رودی را گویند که از یک دریاچه یا یخچال جریان می یابد.
[آب و خاک] رودخروجی، رود زاینده [عمران و معماری] آبراهه زاینده - جویبار زاینده
[زمین شناسی] رود افلوینت مجرای رودی که سطح ایستابی را قطع می کند. در نتیجه آبهای زیرزمینی موجب تغذیه رودخانه می شوند
جریان ورودی [مهندسی محیط زیست و انرژی] آب یا فاضلابی که به مخزن یا حوضچه یا تصفیهخانه وارد میشود|||متـ . ورودی
[عمران و معماری] آب درونی [زمین شناسی] آب درونی
در هم جارى( شونده)، بدون اصطکاک در هم امیزنده
شیرین، خوش زبان، عسلی، عسل دار، خوش صحبت، سرشار از عسل، خوش هوا سایر معانی: رجوع شود به: mellifluous
روان، پرجریان، جاری بمقدار زیاد سایر معانی: جاری، سرشار، پرآب، ساری
فروکشندی (مثل جریان جزر دریا یا جریان عقب نشینی امواج دریا)