[زمین شناسی] سنگ فلینتی خورد شده، اولترامیلونیت.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحم، ستمگر، بی عاطفه، ظالمانه، ظالم، بیدادگر، ستمکار سایر معانی: سنگدل، مردم آزار، بی رحمانه، سنگدلانه، ستمگرانه، ستم آمیز، دردآور، رنج آور، مشقت بار
سخت، سنگلاخ، پرصخره سایر معانی: پرسنگ، سنگناک، (از نظر استحکام یا سختی یا ظلم) سنگ مانند، دشوار، صعب، مشتمل بر سنگ، سنگی، جنبان، لق، شل و ول، سست، گیج، لرزان، پرصلابت [عمران و معماری] سنگی ...
خشک، سخت، سخت گیر، شاق، شدید، عنیف سایر معانی: ستهم، دشوار، مشکل، جانفرسا، سور، جدی، عبوس، تندخو، ساده، بی آذین، بی زیب، طاقت فرسا [فوتبال] طاقت فرسا