وزش، نسیم، دم، نفخ، بادشکم، گاز شکم سایر معانی: گوز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الهام، وزش، وحی الهی سایر معانی: (بیشتر در مورد شعرا و هنرمندان) الهام، وحی
فوت، دود یا بخار، غذای پف دار، وزش باد، قسمت پف کرده جامه زنانه، پفک، پف، لاف زدن، چپق یا سیگار کشیدن، پف دادن، بلوف زدن، وزیدن، منفجر شدن، پف کردن، منفجر کردن سایر معانی: فوت کردن، دمیدن، ب ...