عرشک [حملونقل دریایی] بخش کوچکی از عرشه که صاف و بدون انحنا است
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] A-مدول تخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] قوس خوابیده - قوس تخت
[عمران و معماری] تسمه ای [زمین شناسی] تسمه، آهن چهار سو
[نساجی] ماشین تیکوبافی تخت
تختلایه [زمینشناسی] لایۀ تقریبا افقی از ماسه یا شن
کرجی ته پهن [زمین شناسی] کف تخت [ریاضیات] کفی تخت
[شیمی] بالن ته صاف
ته پهن
[نساجی] نوعی دستگاه آزمایش قدرت الیاف ماشین کارد کلاهکی
[برق و الکترونیک] کابل رسانا - تخت کابلی از سیمهای پهن و تخت که پهلو به پهلو در یک صفحه کنار هم قرار گرفته اند و توسط پوشش پلاستیکی حفاظت می شوند.
[آب و خاک] سرریز لبه تخت اندازه گیری