مبهوت، متحیر سایر معانی: (verb transitive) مبهوت کردن، گیج کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متحیر، مات و مبهوت، بهت زده (dumbstricken هم می گویند)
تندر زده، رعد زده، گیج، هاج و واج، رعدزده، صاعقه زده، مات، مبهوت، حیرت زده