بطورمقتضی، بمناسبت، به اقتضا، بطوردرخورمناسب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بموقع خود، بقدر لازم، حسب المقرر، حسب الوظیفه سایر معانی: به طور شایسته، به طور معمول، طبق مقررات [حقوق] به نحو مقتضی، به طور صحیح، با رعایت تشریفات قانونی
حقا، باداشتن حق، از روی حقانیت