سالم و سر حال، سر و مر و گنده، کاملا سالم، کاملا سرحال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لایق پادشاه
[پلیمر] روش برازش
خشم زدگی، غیظ ناگهانی
خوردنی، قابل خوردن
اماده برای کارکردن، شایسته یاقابل کارکردن
درخت زیره سیاه، کرویا
گربه قطبی سایر معانی: گربه قطبی polecat
بطورنامنظم، چنانکه بگیردوول کند، بطورمتلون
نامنظمی، تغییرحال، تلون
پنجاه وسوم
برازندگی وراثتی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] سهم وراثتی یک فرد در نسلهای آینده |||متـ . برازندگی
واژههای مصوب فرهنگستان