ملیله [نجوم] ساختاری بسیار ظریف در نورسپهر خورشید بهشکل نقطههای ریز و درخشان و بههمپیوسته که میان نوارهای تیره دانهها (granules) آرایش یافته است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ملیله دوزی سایر معانی: ملیله کاری، زر دوزی، تزئیناتی بشکل ذرات ریز یا دانه های تسبیح که امروزه بصورت سیم های ریز طلا ونقره و یا مسی دراطراف الات زرین وسیمین ساخته می شود، ملیله دوزی کردن [نس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملیله دوزی شده
شبکه، شبکه بندی، توری منظم، کار مشبک، شبکه کاری سایر معانی: با شبکه یا محجر پوشاندن، آژگن دار کردن، داربست دار کردن، شباک، تارم، چوب بست، محجر، غلبکن، بی چاز، هر چیز شبکه مانند یا شباک مانند ...
تار، تار عنکبوت، بافته، تنیده، بافت یا نسج، تنیدن سایر معانی: (عنکبوت و غیره) تار، تنسته، (به ویژه دروغ) دسته، رشته، سلسله، (هر چیز شبیه تارعنکبوت از نظر ظرافت یا ساختمان و غیره) شبکه، (کامپ ...