اتش مزاجى، تندى، سرکشى، گرمى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتیاق، حرارت، گرمی، گرما، وهله، تحریک جنسی زنان، طلب شدن جانور، تندی، نوبت، گرم کردن، بر انگیختن، بهیجان امدن سایر معانی: دما، گرمش، تف، تفس، داغی، گرمای زیاد، حرارت شدید، میزان گرما، درجه ...
گرمى، داغى، حرارت
سوزانی، داغی سایر معانی: سوزانی، داغی