1- در حال آتش سوزی، 2- در هیجان، شوریده، پر تب و تاب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنج، زحمت، درد، تیر، تیر کشیدن، درد کشیدن، درد دادن سایر معانی: (در اصل) تنبیه، گوشمالی، کیفر، الم، آزار، محنت، (جمع) درد زایمان، (جمع) کوشش بسیار، سعی بلیغ، (خودمانی) درد سر، مایه ی رنج، سر ...
تند، از روی بی ملاحظگی، بی پروائی، شتابکاری، دلبازی
معمارى : تشویه شیمى : تشویه [شیمی] تشویه، برشته کردن [عمران و معماری] تشویه
دردناکی، سختی
صحنه هراسی (ترس از ظاهر شدن بر صحنه)، وحشت حاصله در اثر ظهور در صحنه نمایش
دما، درجه حرارت، درجه گرما سایر معانی: گرما، حرارت، تب [خودرو] شدت دما [شیمی] دما [عمران و معماری] درجه حرارت - دما [برق و الکترونیک] درجه، حرارت، دما [صنایع غذایی] درجه حرارت، دما [مهندسی گ ...
تند، متلاطم، توفانی، طوفانی سایر معانی: وابسته به یا همانند توفان، شدید، ستهم، پر آشوب، مشوب، پر جوش و خروش، پرغوغا، خروشان، پر تب و تاب، پر شور، پرتوپ وتشر
سوزانی، داغی سایر معانی: سوزانی، داغی
مریض، ناخوش، ناپاک، بدحال سایر معانی: بیمار، بیمارگونه
← تب راجعه [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
تب با نوسانات روزانه که قطع نمیشود [پزشکی]