ازروی حرارت، باحرارت، باشوق، مشتاقانه، ارزومندانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاشق پیشه، علاقمند بامور جنسی، عشقی سایر معانی: حشری، شهوتی، شهوانی
عابد، مذهبی، دین دار سایر معانی: (بسیار مذهبی) پارسا، زاهد، متدین، مومن، متعصب، (رعایت کننده ی حرمت مقدسات) پرخضوع و خشوع، از ته دل، صمیمانه، قلبی، صادق، صمیمی، اهل اخلاص، صدیق، بی شیله پیله ...
مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق سایر معانی: شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه [عمران و معماری] ...
وثیقه، بیعانه، صمیمانه، سنگین، دلگرم، جدی، با حرارت، مشتاق، مهم سایر معانی: جدی و ساعی، کوشا و صمیمی، دارای خلوص نیت و پشتکار، بی آلایش، صادقانه، مهم (در مقابل جزئی یا ناچیز)، پر اهمیت، نشان ...
پرشور و حرارت، پراحساسات، برانگیخته، تهییجشده، بهوس افتاده، به جنبش درامده
سخت، مشتاقانه، قوی، شدید، زیاد سایر معانی: ستهم، فربود، حاد، تند و تیز، آتشین، پرصمیمیت، پر تنش، پر زور، ژرف، (رنگ) سیر، تیره، پراحساسات، پرحرارت، پرشور، شورمند، جوشی، پرفعالیت، مهیج [برق و ...
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه، تیز کردن، شدید کردن، شدید بودن، نوحه سرایی کردن سایر معانی: برنده، برا، بران، سخت، تند و تیز، (دیدن و شنیدن و اندیشیدن) ت ...
دوستدارانه، از روی محبت
غضبناک سایر معانی: پرشور، پراحساسات، پرحرارت، آتشین، حاد، ستهم، شدید، سخت، vehemently تند، با حرارت زیاد
باشوق وذوق، غیورانه