نمد، پشم مالیده ونمد شده، نمدپوش کردن سایر معانی: (ساخته شده از نمد) نمدی، نمدین، نمد ساختن، تبدیل به نمد کردن یا شدن، نمدی شدن، با نمد پوشاندن، زمان گذشته و اسم مفعول : feel، نمد مالی کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] نمد کفپوش - فرش نمدی - هنر بومی روستاهای ایران
[نساجی] غلتک نمدی کننده - غلظت روکش نمدی
[نساجی] نمدی کردن - نمدی ساختن
[زمین شناسی] حالت چمنی خاکها، نمد مالی
نمد مالی سایر معانی: نمدسازی، ماده ای که از آن نمد می سازند، پشم نمدی [نساجی] نمد - نمد مالی - نمدی کردن - شرایطی که الیاف پشمی بهم می چسبند و فلسهای الیاف در هم در گیر میشود ...
[نساجی] سوزن نمد ساز
[نساجی] نمدی شدن پشم
[زمین شناسی] نمدی، پیلوتاکسیتیک.
[نساجی] ماده ضد نمدی کننده
[عمران و معماری] قیرگونی - نمد قیر اندود
یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است