تبهکارانه، بزهکارانه سایر معانی: (حقوق ـ آنچه که طبق قانون جنایت محسوب می شود) بزهکارانه، جنایت آمیز [حقوق] جنایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قانون ـ فقه : جنایتکارانه
غیر قانونی، غیر مجاز، حرام، غیر مشروع، نا مشروع سایر معانی: غیرقانونی، نامشروع، غیرمجاز، حرام [کامپیوتر] غیر مجاز [حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع
پست، فاسد، شریر، نالایق، بدذات، خیلی بد سایر معانی: خبیث، بدجنس، پست فطرت، فرومایه، از روی بدجنسی، خبیثانه، شریرانه، پست فطرتانه