مالکیت قانونی، داشتن ملک طلق، مالکیت مطلق، ملک مطلق، ملک طلق telgh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(پزشکی ـ دادن بخشی از پول ویزیت توسط پزشک به پزشکی که بیمار را رجوع داده است) تقسیم حق ویزیت
(ملکی که فقط توسط افراد نامبرده ای قابل ارث بری است مثلا فرزندان شخص) ملک موقوفه، ملک موقوف، ملک موقوفه
سبک مغز، کم عقل، غیررشید، خل، کودن، دیرآموز، پس افتاده، عقب افتاده، دارای فکر ضعیف، احمق، کم عقل
ضعیفانه، ازروی ضعف، ازروی سستی
[زمین شناسی] خاک آبشویی یافته ضعیف،خاک آبشویی شده ضعیف
زمینهچینی کردن [زبانشناسی] عملکرد یک قاعدۀ واجی بهمنظور زمینهچینی برای عملکرد یک قاعدۀ واجی دیگر
واژههای مصوب فرهنگستان
[علوم دامی] راهرو غذا دهی ؛ راهرویی در اصطبلهای بسته که از آن راه، خوراک به آخورها افزوده می شود .
[نساجی] مسیر تغذیه ( در شوت فید )
[نفت] تنظیم کننده ی پیشرفت مته
[نساجی] جلو دهنده پارچه
[برق و الکترونیک] دستگاه تغذیه