گسل [ژئوفیزیک] شکستگی یا منطقهای از شکستگی که دو سطح سنگ در امتداد آن به گونهای متفاوت جابهجا شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج، تقصیر کردن، مقصر دانستن سایر معانی: آهو، کمبود، کمداشت، رمژک، مانید، کوتاهی، پرویش، (زمین شناسی) گسله، عیبجوی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله عیبافزایشی [رمزشناسی] هر نوع حمله با استفاده از ترکیبی از شرایط محیطی مختلف که سبب ایجاد خطاهای محاسباتی در تراشه و درنتیجه نشت اطلاعات حفاظتشده میشود ...
[زمین شناسی] سکوی گسلی یک پلکان گسله کوچک.
[زمین شناسی] برش گسلی [معدن] برش گسلی (زمین شناسی ساختمانی)
[زمین شناسی] ساحل گسلی ساحل یا کرانه ای که مستقیم بوسیله گسلش تشکیل شده است. (پینیرکاتن 1916). مانند آنکه در امتداد یک خط گسل، یا یک بازوی باریک دریا ایجاد شده که یک خط القعر گسلی را دربر می ...
[زمین شناسی] مجموعه گسلی یک گروه گسل ها که بهم مرتبط اند و یکدیگر را قطع می کنند و دارای سن های مشابه یا متفاوت می باشند. [نفت] گسل بار
عیبمهاری [علوم نظامی] جلوگیری از انتشار اطلاعات غلط یا زیانبار در سامانه، پس از بروز اولین عیب و پیش از شناسایی آن
[عمران و معماری] چشمه سد گسلی [زمین شناسی] چشمه سد گسلی [آب و خاک] چشمه سد گشلی
[برق و الکترونیک] آشکار ساز خطا [بهداشت] عیب یاب
[زمین شناسی] شکاف گسلی شکافی که نتیجه گسلش می باشد. این شکاف ممکن است با مواد معدنی و رگه پر شده یا نشده باشد.
بی عیب، بی نقص