کشیشی که به اقرار مردم گوش فرامی دهد، کشیشی که به اقرار مردم گوش فرا می دهد ناصح، پندگر، اندرزگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جانشین پدر، مانند پدر، پدرسان
دورتر
(نشان زمان و نماد پیری) پیرمردی که در یک دست داس و در دست دیگر ساعت حمل می کند، پدر زمان
پدری
پدروار، پدرانه
نویسندگان بدو مسیحیت (که برخی از آنان از پیروان حواریون بودند)
مردن، به اجداد پیوستن
پدر زیستی [علوم سلامت] پدری که دارای ارتباط ژنی با کودک است |||متـ . پدر ژنی genetic father
واژههای مصوب فرهنگستان
آیا پدر شما زنده است
شوهردایه، پدرخوانده
خدای پدر