نام، شهرت، سر بلندی، اوازه، سابقه، معروفیت، علم کردن، مشهور کردن سایر معانی: ناموری، نیکنامی، بهنامی، آوازه، خوش نامی، نامداری، نام آوری، بلندآوازگی، سرشناسی، (قدیمی) شایعه، زبانزد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دردلاوری مشهور
بی شهرت، گمنام، مجهول
[زمین شناسی] آشکوب فامنین _ آشکوب دوره دونین پسین، 354 تا 364 میلیون سال قبل وجه تسمیه این آشکوب از ناحیه famen (بین بلژیک و شمال فرانسه) میباشد. رخسارههای این آشکوب بیشتر شیلی است که با ماس ...
قمارباز، ادم شو، ادم هرزه
خوار کردن، بد نام کردن سایر معانی: (قدیمی) بدنام کردن، آبروی کسی را بردن
بدنام کننده، رسواکننده
بسیارنامداریامشهور
(امریکا) تالار افتخار (تالاری که در آن مجسمه یا نام مشاهیر رشته ی ویژه ای را قرار می دهند)
جنده خانه، فاحشه خانه، روسپی خانه
سابقهبد سایر معانی: بدنامی، رسوایی
بدگو