دارای دم چتری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محجور، معسر، غیر قابل تبدیل به پول نقد سایر معانی: ورشکسته، مفلس، تنگدست، عاجز از پرداخت بدهی های خود، (ارث) ناکافی برای پرداخت بدهی ها، وابسته به ورشکستگی، مفلسانه [حسابداری] متوقف ...
حوضهای کافتی که گسترش آن برای تشکیل یک اقیانوس متوقف شده است|||متـ . کافت متروک abandoned rift [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان