منظر، بند، شکل، صورت کوچک، سطح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی سایر معانی: (هریک از سطوح تراشیده شده و صاف جواهر مثلا سطوح الماس) تراش، سطح، پخ، (شخصیت و موضوع و غیره) جنبه، رخه، چهرک، سیما، رویه، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] شکل رویه دار، شکل رشد جنبشی.
شوخی، بذله، لطایف، هزلیات، فکاهیات، مطایبات، شوخیهای خارج از نزاکت سایر معانی: (نادر) کلمات قصار، گفته ها (یا نوشته های) هوشمندانه و کوتاه، لطیفه ها
[زمین شناسی] رویه دار شدن شکافی اصطلاحی که توسط ونت ورث (1925) برای ساییدگی محلی سطوح صاف یا ساییده و صاف شده شاخص و معمولاً بشدت محدود بر روی سطح سنگریزه ها و قلوه سنگهای ساحلی استفاده شد ک ...
وضع، سیما، نمود، منظر، صورت سایر معانی: چهره، رخ، جنبه، ظاهر، دیدگاه، رو، جهت، نما، (قدیمی) نگاه، خیره نگری، (دستور زبان) جنبه ی فعل، نمود (فعل)، وجه، (ستاره بینی و طالع بینی) موقعیت ستارگان ...
کمدی، نمایش خنده دار، شاد نمایش، نمایش خنده اور سایر معانی: (در اصل) نمایش یا داستان نیک فرجام، شادنامه، (رویداد) خنده دار، مضحک، شوخی آمیز، (نمایش یا فیلم و غیره) نمایش خنده آور و شاد فرجام ...
جوهر فرد، اصل، اساس، عنصر، جسم بسیط، محیط طبیعی، اخشیج سایر معانی: (هر یک از چهار عنصر آب، آتش، هوا و خاک که در قدیم همه ی اجسام را متشکل از آن می دانستند) آخشیج، (هر یک از این چهار عنصر به ...
ترکیب، جنبه، خط، خاصیت، چهره، خصیصه، خصوصیات، طرح صورت، ریخت، نمایان کردن، بطور برجسته نشان دادن سایر معانی: (در اصل) قیافه، شکل، نما، ظاهر، دیس، نمایه، اندام، (جمع) سیما، پک و پوز، وجنات (و ...
از روی شوخی، از روی خوش مزگی، بطورشوخی امیز، بطورفکاهی
شوخ، شوخی امیز، فکاهی، شنگ سایر معانی: سرحال، بذله گویی
شوخ، ظریف، شوخی امیز، فکاهی سایر معانی: اهل دل، شوخ دل، شوخی آمیز، خنده دار
خندان سایر معانی: خنده، خنده خندان a laughing face چهرهی خندان a laughing brook جویباری فرحبخش