مقدار کرانگین [آمار] بزرگترین یا کوچکترین مقدار مجموعهای از دادهها
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] مساله ی مقدار اکسترم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] قضیه ی مقدار اکستریم
[سینما] زاویه بسیار باز
extremely, adv•1- به شدت 2- (به طور) فوق العاده 3- بسیار، زیاد، بی نهایت
[ریاضیات] نقطه ی فرین تباهیده
[آمار] آزمون کرانگین هولندر
به منتهای درجه، به حد افراط
کِشَند میانفرینه [اقیانوسشناسی] سطح مرجعی در نیمۀ فراکِشَند فرین و فروکِشَند فرین
[ریاضیات] نقاط رأسی رتبه بندی
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)
مبالغه کردن در، گزافه گویی کردن، اغراق امیز کردن، بیش از حد واقع شرح دادن سایر معانی: غلو کردن، لافیدن، گزاف گفتن، گزاف گویی کردن، گنده گویی کردن، مبالغه کردن، اغراق گفتن، گزافیدن، تشدید کرد ...