منتها درجه، منتهی، مفرط، بی نهایت، دورترین نقطه، حد اکثر سایر معانی: شدید (ترین)، اشد، گزافه، نامعتدل، تند و تیز، حد غایی، بیشترینه، شور، اقصی، دورترین، منتهی الیه، انتها، - ترین، (اندیشه و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تار فشاری انتهایی
[ریاضیات] مقدار مقید اکستریم
[ریاضیات] جهت های رأسی مجاور
[ریاضیات] مقدار موضعی اکستریم
[سینما] صحنه بسیار طویل - مناظر بسیار دور و وسیع - نمای بسیار دور - نمای خیلی دور
فروکِشَند فرین [اقیانوسشناسی] پایینترین ارتفاع ثبتشدۀ فراکِشَند در هر محل
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] نقاط انتهایی
[نفت] افزایش فشار بسیار بالا
[نفت] روان کننده ی فشار بسیار بالا
بیخِ خرک [موسیقی] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکترین فاصلۀ ممکن به خرک ...
خطرگَردی [گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن احتمال خطر وجود دارد