خاموش سازی، فرونشانی، نابودسازی، محو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نا بودی سایر معانی: نابودی [شیمی] نابودی [ریاضیات] صفر سازی، باطل سازی، فنا، نیستی
گرفتگی، گرفت، کسوف یا خسوف، تحت الشعاع قرار دادن سایر معانی: (افتخار و شهرت و غیره) افول، تیرگی، تیره کردن، سایه افکن شدن بر، سایه گیر کردن، (ماه یا خورشید) گرفتن، خسوف کردن، کسوف کردن، مه گ ...
نا بودی، براندازی، دفع افات سایر معانی: براندازی، نابودی، دفع افات [زمین شناسی] نابودی،انهدام ناپدید شدن محلی یا حتی ناحیه ای یک گونه که در مناطق دیگر هنوز وجود دارد، در نتیجه تغییرات شرایط ...