کم شدن، خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، ضعیف کردن، نقصان یافتن، تقلیل یافتن سایر معانی: (اندازه و رتبه و اهمیت و غیره) کاستن، کاهیدن، کم شدن یا کردن، کوچک شدن یا کردن، خفیف شدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخشیدن، امرزیدن، عفو کردن، تبرئه کردن سایر معانی: بخشیدن (گناه و تقصیر و غیره)، (از تقصیر کسی) درگذشتن، گذشت کردن، وخشودن، آمرزیدن، گنه بخشی کردن، اغماض کردن، ندیده گرفتن، (در اظهار ادب) ببخ ...
دراز و باریک، لندوک سایر معانی: زیاده قد بلند و لاغر، دراز بی خاصیت، دراز و لاغرو، لق لقو
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن سایر معانی: ملایم کردن یا شدن، آرام کردن یا شدن، تخفیف یافتن، تسکین دادن یا یافتن، سبک کردن یا شدن، (غلط مشهور) رجوع شود به: (militate ( ...
تصفیه کردن، رقیق کردن سایر معانی: (به ویژه هوا) رقیق کردن یا شدن، کم چگالی کردن یا شدن، کم تراکم کردن یا شدن، مهذب کردن، والا کردن، عالی کردن، rarify رقیق کردن، منبسط کردن [نساجی] رقیق کردن ...