جایگیر، پر کننده، اشباعی، تکمیل کننده سایر معانی: دشنام، ناسزا، فحش، بد و بیراه، حرف زشت، (دستور زبان) جای گیره، کلمه ی زائد (مانند there در: there is nothing left)، expletory اشباعی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرف زشت، حرف رکیک، ناپسند، دژ سخن
فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا سایر معانی: (گفتار ناگهان و از روی شور و حرارت) داد، تشر، پرخاش، ندا، عتاب، اظهار تعجب، ابراز شگفتی، علامت تعجب