تجربی سایر معانی: علمی، تجربتی، آروینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(فلسفه و علوم) آروین گرایی، تجربه گرایی، (قدیمی) چاخان بازی، وانمودسازی، شارلاتان گری، طبابت تجربه ای، علاج تجربه، زبان بازی
تجربی، ازمایشی سایر معانی: آزمایشی، آزمونی، به منظور امتحان کردن چیزی، امتحانی، آروینی، آزمونگرانه [شیمی] تجربی، آزمایشی، آزمونی، به منظور امتحان کردن چیزى، امتحانی، آروینی، آزمونگرانه، خطای ...
طرفدار اصول شورش و یاغی گری