خستگی، فرسودگی سایر معانی: برون کشی، تهی سازی، مصرف (تا آخر)، تخلیه، تمام شدن، ته کشیدن، بی توانی، ستوهی، ماندگی [نساجی] تخلیه - رمق کشی حمام رنگ- حمام رنگ [ریاضیات] افنا، اشباع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] خاصیت اشباع
[ریاضیات] خاصیت اشباع مساحت، روش افنای مساحت
[زمین شناسی] مخروط تخلیه یک افت مخروطی شکل در سطح پتانسیومتریک یک حجم آب زیرزمینی که به دور یک چاه در جایی بوجود می آید که آب سریع تر از آنکه بتواند بطور جانبی تراوش کند، برداشت می شود.
[نساجی] رمق کشی در رنگرزی
رجوع شود به: combat fatigue
سستی، رخوت، خستگی، بی میلی، سستی تب، تب سبک سایر معانی: بی حالی، بی رمقی، نا نداشتن، لختی، گیار، خماری
ضایعات، اتلاف، زائد، باطله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن، از بین رفتن، ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن سایر معانی: هدر دادن، تلف کردن، بر ...