اعتراض پذیر سایر معانی: ایراد پذیر، قابل ایراد، قابل اعتراض، واخواست پذیر، اعترا پذیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی عیب، استثناء ناپذیر، انتقاد ناپذیر سایر معانی: بی نقص، بی کمبود
معصوم سایر معانی: پاک، منزه، اشو، بی لکه، بی عیب، بی کاستی، بی اشتباه، بی لغزش، بی آهو، بی آک، بی گناه، پاکدامن، پارسا
غیر قابل قبول، نپذیرفتنی [ریاضیات] ناپذیرفتنی، غیر قابل قبول
ناخوش آیند، ناخواسته سایر معانی: ناخوش ایند