رفتار، ایین، وابسته به علم اخلاق، بجی در امور اخلاقی، کتاب اخلاق سایر معانی: (ارزش های اخلاقی و محسنات) نظام (یا سیستم) اخلاقی، خوی گان، بهخویگان، کردارگان، غالبا بصورت جمع علم اخلاق، بجک در ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخلاق، سیرت، روحیه، اخلاقیات سایر معانی: جنبه ی اخلاقی، اصول اخلاقی، کردار نیک، نیک کرداری، پایبندی اخلاقی، اخلاق مندی، درستی، هر نظام اخلاقی بخصوص، درس اخلاق، عبرت، اخلاق آموزی، عفت، نجابت ...