تشدید، غضب سایر معانی: خشم، عصبانیت، آزار، رنجه، خشم انگیزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برهمکنش تبادلی [فیزیک] برهمکنش ذرات بنیادی که با تبادل یک یا چند بوزون صورت میگیرد
واژههای مصوب فرهنگستان
شکم دریدن، احشاء را دراوردن سایر معانی: (در اصل) دل و روده را درآوردن، امعا و احشا را درآوردن
مبرا کردن، تبرئه کردن، روسفید کردن سایر معانی: بی گناه اعلام کردن، رفع اتهام کردن، بی تقصیر شناختن، برائت (کسی را) اعلام کردن، (در اصل) بار را سبک کردن، کاستن بار، (بار مسئولیت و غیره را) بر ...
[حقوق] قید ابراء، شرط معافیت
exoneration, n•بی گناه شناسی، بی گناهی، (اعلام) برائت، روسفیدی، تبرئه
[زمین شناسی] گاله آتشفشانی، کالدرای انفجاری یک نوع دهانه یا کالدرا که بوسیله خروج انفجاری بخش بالایی یک مخروط آتشفشانی تشکیل می شود. این نوع بسیار نادر است و از نظر اندازه کوچک است. مقایسه ش ...
فرایند هوادهی گسترده [مهندسی محیط زیست و انرژی] نوعی فرایند لجن فعال که در آن زمان ماند طولانیتر است و درنتیجه ریزاندامگانها وارد مرحلۀ خودخواری میشوند ...
[کامپیوتر] استخراج کردن
[ریاضیات] عمل برونی
غنا، فراوانی، وفور، فزونی، سرک، کثرت، بسیاری، فرط فیض سایر معانی: انبوهی، پرپشتی، پر شاخ و برگی، خرمی، شور، سرزندگی، نشاط (exuberancy هم می گویند)، فرط فی
بطور فراوان، بفراوانی، زیاد، بطورفی بخش