ظهور، تجلی سایر معانی: (بیشتر در ادبیات - e کوچک) بینش و ادراک ناگهانی، ناگه بینش، اندریافت ناگهانی، (e کوچک - ظهور یا تجلی خدا یا هر موجود ماورای طبیعی) خدانمایی، خدانمود، تجلی الهی، (در بس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشدار، درس عبرت، (هر چیز) آموزنده، چشم و گوش باز کن، آگاهساز، چشم بازکن، چیزشگفت اور، ترس اور
الهام، اشکار سازی، افشاء، فاش سازی، وحی سایر معانی: آشکار سازی، هویدا سازی، نمایان سازی، (الهیات) وحی، الهام الهی، مکاشفه، اشراق، کشف و شهود، تجلی (خواسته ی خداوند)، تجلی گری، رازگشایی، افشا ...