با شوق و ذوق، از روى غیرت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، بهم چسبیده، تابع سایر معانی: وفادار، هوادار، چسبنده، چسبیده، (گیاه شناسی) به هم چسبیده، هم روی [ریاضیات] چسبیده
نگران، بی قرار، مشتاق، در جنبش، در حرکت سایر معانی: هیجان زده، بیتاب، مشتاقانه، با بیتابی، بی صبرانه
بلند همت، جاه طلب، ارزومند، نامجو سایر معانی: بژهان، فرازجو، بسیار مشتاق (موفقیت یا قدرت یا شهرت)، غیرتمند، بلندپرواز، مستلزم کوشش و مهارت بسیار
بچابکی، تند
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید سایر معانی: پسوا، پیرو حضرت عیسی
برانگیختنی، قابل تحریک، قابل تهییج سایر معانی: تحریک پذیر، زود انگیز
مشتعل، پر هیجان، برانگیخته سایر معانی: انگیخته، هیجان زده، شوریده [ریاضیات] برانگیخته، تهییج شده
متعصب، شخص متعصب، شخص متعصب، پرتعصب، دارای احساسات شدید، دارای روح پلید، خرافات پرست، خرافاتی، دیوانه سایر معانی: افراطی، زیاده رو، تندرو (در امور سیاسی و مذهبی و غیره)، جزمی (fanatical هم م ...
مناسب، مساعد، مطلوب سایر معانی: موافق، دمساز، همدل، همسو، جور، سازگار، همباز، موافقت آمیز [آمار] مساعد
چابک، عصبانی سایر معانی: دعوایی، جنگی، پرخاشگر، (عامیانه)، حساس، فراوان
با اشتیاق، با کمال آمادگی، شجاعانه، دلیرانه، باتهور، باجرات، مردانه