(بیشتر به صورت وجه مجهول) ریشه دار کردن، (محکم) جایگزین کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایجاد کردن، پرورش دادن، توسعه دادن، بسط دادن سایر معانی: رشد یافتن یا دادن، توسعه یافتن یا دادن، گسترش دادن یا یافتن، بالیدن، گستراندن، گوالیدن، پروراندن، تبدیل کردن یا شدن، دگرسان شدن یا کر ...